به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» مجله اعتصام یمن در آخرین شماره خود در مقاله ای به قلم طه هادی الحاضری ضمن بررسی تحلیلی تاریخ پیدایش رژیم جعلی اسرائیل؛ این واقعیت را ثابت کرد که این رژیم عوامل بقا و استمرار وجود خود در منطقه را از دست داده است.
این مقاله با عنوان "رژیم صهیونیستی فاقد عوامل بقا است" در این مجله منتشر شد که ترجمه آن تقدیم خوانندگان محترم می شود.
رژیم صهیونیستی رژیمی عجیب در منطقه است که گروهی بیگانه آن را تشکیل داده اند و با اندک تاملی در برهه های تاریخی مربوط به مسئله فلسطین میتوان به واقعیت های فراوانی در مورد وضعیت کنونی و آینده فلسطین و رژیم صهیونیستی پی برد که در این مقاله به بررسی مختصر مهم ترین ایستگاه های تشکیل رژیم جعلی اسرائیل می پردازیم:
اولین ایستگاه: نشست آغازین صهیونیست ها در بازل سوئیس
یکی از اولین ایستگاه های تاریخی در مورد مسئله فلسطین، تشکیل کنفرانس اولین نشست صهیونیستی در شهر بازل سوئیس در سال 1989 است به نشست بازل معروف شد و می توان آن را نشست افتتاحیه و آغازین صهیونیست ها دانست؛ نشستی که بنا به فراخوان تئودور هرتزل روزنامه نگار یهودی برای بررسی برپایی کشوری برای یهودیان تشکیل شد.
در آن نشست پیشنهادهایی برای تشکیل این کشور مزعوم در آرژانتین، اوگاندا یا فلسطین مطرح شد و در نهایت، فلسطین به عنوان محل کشور یهودی برگزیده شد با این ادعا که فلسطین سرزمینی است که خداوند برای یهودیان برگزیده است و اینجا همان سرزمین موعود است و پس از آن بود که یهودیان را به مهاجرت به فلسطین تشویق کردند و آنها را با جنبش صهیونیسم مرتبط کردند و از سوی دیگر به دنبال راهی گشتند تا حمایت و تایید کشورهای جهان را برای رسیدن به این هدف صهیونیستی و تشکیل سازمان جهانی صهیونیسم جلب کنند و این نشست به عنوان یک نهاد اجرایی به جمع کردن اموال یک صندوق ملی پرداخت تا آن را برای یهودیان مهاجر بفرستد و آنها بتوانند شهرکهای خود را در سرزمین فلسطین بنا کنند و زمینهای کشاورزی فلسطینیان را خریداری کنند.
لازم به ذکر است یکی از سران برجسته یهودی در انگلستان به نام اسرائیل زانگویل در سال 1905 از این سازمان جدا شد و سازمان منطقه ای صهیونیسم را با هدف برپایی کشور یهودی در منطقه جبل اخضر لیبی تشکیل داد و گروهی را جهت شناسایی و بررسی به لیبی فرستاد، اما این ایده نتوانست عملی شود چون سازمان اصلی صهیونیسم اصرار داشد که کشور یهودی در همان فلسطین بنا شود و از سوی دیگر لیبی نیز توسط ایتالیا اشغال شد و پس از پیمان بالفور همین شخص یهودی نیز به ایده استعمار فلسطین پرداخت و این شعار را مطرح کرد که "سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین".
ایستگاه دوم: نشست کمبل بانرمن برای تامین منافع استعمارگران در منطقه
ده سال بعد در سال 1907 نشست دیگری به نام کمبل بانرمن بنا به فراخوان انگلستان و ریاست هنری کمبل نخست وزیر وقت انگلیس تشکیل شد؛ نشستی که در آن کشورهای استعماری آن زمان و جمعی از نخبگان فکری و سیاسی اروپا شرکت داشتند و هدف از برگزاری آن ایجاد سازمانی برای حفاظت از منافع کشورهای استعماری و مقابله با خطرهای پیش روی آنها و تمدن غربی بود و در آن نشست به این نتیجه رسیدند که بزرگ ترین خطر برای آنها جهان عرب و اسلام به ویژه کشورهای عربی هستند و در اینجا بود که برای مقابله با این خطر تصمیم گرفتند جهان عرب و اسلام را به کشورهای کوچک و دست نشانده غرب تجزیه کنند و در این راستا تصمیم گرفته شد که بخش آفریقایی جهان عربی از بخش آسایی آن جدا شود و کشورهایی جدید با رویکرد دشمنی و خصومت نسبت به ملت های منطقه تشکیل شود.
کشورهای شرکت کننده در این نشست همچنین تصمیم گرفتند با هرگونه فعالیت وحدت گرایانه در جهان عربی مقابله کنند و برای رسیدن به این هدف تصمیم گرفتند کشوری جدید در فلسطین تشکیل دهند که بتواند یک مانع بشری خصومت طلب و قدرتمند در منطقه باشد که بخش آفریقایی جهان عرب را از بخش آسیایی آن جدا کند و مانع تحقق وحدت ملت های عربی باشد.
ایستگاه سوم: پیمان سایکس پیکو برای تسلط انگلیس و فرانسه بر منطقه
نه سال بعد در سال 1916 پیمان سایکس بیکو اتفاق افتاد که در واقع یک تفاهم و توافق مخفیانه میان فرانسه و انگلیس بود که با حمایت روسیه رخ داد و طبق آن قرار شد کشورهای عراق و اردن و سوریه و لبنان و فلسطین میان فرانسه و انگلیس تقسیم شوند و این پیمان را شخصی به نام فرانسوا جرج پیکو از سوی فرانسه و شخصی به نام مارک سایکس از سوی انگلیس امضا شد و از این رو تفاهم نامه نیز طبق نام این دو نفر به نام سایکس پیکو معروف شد و طبق این تفاهم نامه قرار بر این شد فلسطین توسط مشورت سه کشور انگلیس و فرانسه و روسیه مدیریت شود و دو بندر حیفا و عکا نیز از آن انگلستان باشد.
ایستگاه چهارم: بیانیه بالفور
پس از آن در سال 1917 بیانیه بالفور صادر شد که عبارت بود از نامه آرتور جیمز بالفور وزیر امور خارجه انگلیس در تاریخ 1917 به لورد یهودی انگلیسی به نام لیونل روتشیلد که در آن نامه از موافقت دولت انگلیس برای کشوری یهودی در فلسطین خبر داد و در تاریخ ثبت شده که آرتور جیمز بالفور یک مسیحی ضد یهود بوده که هرگاه در میان سال های 1903 و 1905 به مقام نخست وزیری انگلیس رسید، به شدت از یهودیان مهاجر به انگلیس انتقاد کرد و دستوراتی را نیز برای محدود ساختن مهاجرت یهودیان به لندن صادر کرد.
ایستگاه ششم: اشغال فلسطین توسط انگلستان
یک ماه بعد از آن بود که نیروهای اشغالگر انگلیس که از مصر آمده بودند، فلسطین را اشغال کردند و در 9 دسامبر 1917 ژنرال ادموند اللنبی وارد شهر قدس شد و آن سخن مشهور خود را گفت که اکنون جنگ هال صلیبی تمام شد.
ایستگاه هفتم: قیمومیت انگلیس بر فلسطین
چهار سال پس از آن یعنی در سال 1921 قیمومیت انگلیس بر فلسطین یا همان استعمار فلسطین توسط انگلستان اتفاق افتاد.
ایستگاه هشتم: تجزیه فلسطین به دو کشور یهودی و عربی
بیست و شش سال بعد یعنی در سال 1947 تصمیم گرفته شد فلسطین به دو کشور یهودی و عربی تجزیه شود و قدس و بیت لحم توسط مدیریت بین المللی اداره شود.
ایستگاه نهم: اعلام رسمی کشور اسرائیل(روز نکبت)
یک سال پس از آن در 14 می 1948 پایان قیمومیت انگلیس بر فلسطین اعلام شد و نیروهای انگلیسی از فلسطین خارج شدند و برپایی کشور اسرائیل در همان زمان اعلام شد و این همان روزی است که تا کنون به عنوان روز نکبت از آن یاد می شود.
ایستگاه دهم: جنگ شش روزه و اشغال قدس و سینا و نوار غزه و کرانه باختری و جولان
نوزده سال بعد در سال 1977 صهیونیست ها در جنگ با مصر و سوریه و اردن در طول شش روز شهر قدس را اشغال کردند و در کنار قدس، صحرای سینا و نوار غزه و کرانه باختری و جولان را نیز اشغال کردند و دامنه شهرک سازی آنها به زمین های گسترده تری از فلسطین کشیده شد و این نیز روزی است که تا کنون از آن به نام "روز نکسة" یاد می شود.
و در طول تمام این ایستگاه های تاریخی مهاجرت یهودیان به فلسطین همزمان با آواره شدن و بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین خود و جنایت های نژادپرستانه صهیونیست ها و پاکسازی نژادی فلسطین ادامه داشت.
نویسنده مقاله در بخش دیگر از مطلب خود با استناد به بررسی تحلیلی روند پیدایش رژیم جعلی صهیونیستی به بیان ادله ضرورت زوال این رژیم و عدم امکان استمرار آن می پردازد و می گوید:
فلسطین تنها گزینه تشکیل اسرائیل نبوده است
سرزمین فلسطین یکی از گزینه ها برای برپایی کشور یهودی بوده و کشورهای اوگاندا و آرژانتین و منطقه جبل اخضر در لیبی نیز گزینه های دیگر بوده اند و این نشان می دهد که فلسطین فقط یکی از گزینه ها بوده به این دلیل انتخاب شده که با اعتقادات انحرافی یهودیان مبنی بر سرزمین موعود بودن فلسطین ارتباط داشته است.
صهیونیست ها بدون کمک انگلستان نمیتوانستند فلسطین را اشغال کنند
صهیونیست ها به هیچ وجه نمی توانستند فلسطین را اشغال کنند اما از آنجا که آرزوی آنها برای تشکیل کشوری در فلسطین با منافع انگلستان و کشورهای استعمارگر گره خود توانستند بر فلسطین مسلط شوند؛ چون منافع کشورهای استعمارگر اقتضا می کرد کشوری در منطقه تشکیل شود که منطقه آفریقایی جهان عرب را از منطقه آسیایی آن جدا کند و این کشور باید در مثلث تلاقی سه قاره آسیا و آفریقا و اروپا می بود.
تشکیل اسرائیل برای جلوگیری از وحدت عربی و اسلامی
هدف از برپایی کشور استعماری صهیونیستی در فلسطین، جلوگیری از تحقق وحدت عربی و اسلامی و تلاش برای ایجاد تفرقه در منطقه بود و حمایت انگلستان از برپایی کشور یهودی در فلسطین نیز ناشی از مهربانی و دلسوری انگلیسی ها برای یهودیان نبود، بلکه می خواستند با این ترفند اروپا را از وجود یهودیان نجات دهند، زیرا یهودیان به خاطر اینکه گروهی مکار و شرور بودند و با مردم اروپا همزیستی خوبی نداشتند و از طرفی نفوذ مالی و سیاسی زیادی هم داشتند برای اروپا نیز یک مشکل به شمار می رفتند.
پایگاه نظامی غربی ها در منطقه
اسرائیل ابزاری استعماری است که باید ماموریت هایی را که به آن محول شده انجام دهد تا استعمارگران به او اجازه بدهند در باقی بماند، زیرا اسرائیل بدون حمایت و پشتیبانی غربی ها نمی تواند به وجود خود ادامه دهد و برای ادامه بقای خود نمی تواند به خود تکیه داشته باشد و این می تواند تفسیر کننده حمایت نامحدود غربی ها از اسرائیل باشد؛ زیرا اسرائیل چیزی نیست جز یک ناو هواپیما بر برای غربی ها که نباید غرق شود یا چیزی شبیه یک پایگاه نظامی غربی ها در جهان عرب و اسلام.
اسرائیل کارگر آمریکا است و عکس آن صحیح نیست
اسرائیل کارگر آمریکا است و عکس آن صحیح نیست، و این واقعیتی است که سید حسن نصرالله در یکی از سخنرانی های خود به آن اشاره کرد و گفت: آمریکا برای اسرائیل و هم پیمانان خود در منطقه کار نمی کند، آمریکا فقط برای آمریکا کار می کند و این اسرائیل است که برای آمریکا کار می کند.
اکثریت یهودیان در خارج فلسطین هستند
مهاجرت یهودیان به فلسطین با انگیزه های مالی و سیاسی و استعماری صورت گرفت و با این حال هنوز هم اکثریت یهودیان در خارج از فلسطین به سر می برند به گونه ای که جمعیت یهودیان جهان حدود 13 میلیون نفر برآورد می شود که کمتر از نصف اتنها در فلسطین هستند.
سیاست کشورهای استعماری و سازمان ملل متحد این بوده که با اقدامات تدریجی خود به برپایی کشور یهودی صهیونیستی کمک کنند و این کار را از طریق پیمان سایکس پیکو و بیانیه بالفور و اشغال فلسطین توسط انگلستان و قیمومیت انگلستان بر فلسطین و تجزیه خاک فلسطین انجام دادند.
با بررسی هدف از تشکیل رژیم اسرائیل می توان به کارکرد و ماموریت این رژیم در منطقه پی برد و از آنجا نیز می توان چگونگی مقابله با آن را تشخیص داد.
اسرائیل هیچ مرزی ندارد
اسرائیل مرزی ندارد و از این رو فاقد مشروعیت و تاریخ است، اما با این حال بر اساس استراتژی اهداف تاسیسی خود و در راستای رسیدن به آرزوهای بزرگ خود برای امتداد از نهر فرات تا نیل همچنان به دنبال توسعه طلبی است و البته برای رسیدن به این هدف به هیچ پیمان و مذاکره و معاهده ای برای توقف توسعه طلبی خود پایبند نیست و متوقف ساختن اسرائیل فقط با نابودی آن میسر است.
اسرائیل حکومت خود را بر خون و جنایت بنا کرده است
اسرائیل خود را بر روی جنایت ها و کشتارها و قساوت های زیادی بنا کرده به گونه ای که دیگر نمی توان با چنین رژیمی صلح کرد، زیرا ساختار و پیدایش و روحیه شهرک نشینان یهودی صلح پذیر نیست و تجربه نیز این را نشان داده است.
عربستان قرار است حامی اسرائیل در منطقه باشد
کشورهای خلیج فارس و در راس آنها عربستان و امارات کشورهای دست نشانده استعمار هستند که بر اساس نشست کمبل بانرمن باید وابسته به جهان غرب و تحت سیطره آنها باشند و از سوی دیگر زمینه را نیز برای تشکیل رژیم صهیونیسی فراهم کنند و این واقعیتی است که می تواند تفسیر کننده اظهارات پیاپی رئیس جمهور آمریکا باشد که می گوید این کشورها بدون حمایت آمریکا نمی توانند وجود داشته باشند و از این رو در قبال حمایت ما باید پول پرداخت کنند.
فلسطین هنوز هم مستعمره انگلستان است
فلسطین هنوز از استعمار انگلستان آزاد نشده و اسرائیل در واقع ادامه خباثت آلود استعمار انگلستان است، زیرا هر کشوری استعماری وطنی دارد اما این یک استعمار بدون وطن است که باعث شده خطرناک تر از انواع دیگر استعمار باشد.
اسرائیل ارتباطی با جغرافیای فلسطین اشغالی ندارد و در واقع امتداد نظام های عربی و اسلامی دستنشانده و جنبش ها و جریان هایی است که از لحاظ سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و رسانه ای وابسته به غرب هستند اما در جهان اسلام موجود هستند.
مشکل اصلی منطقه وجود اسرائیل است و تا زمانی که این رژیم وجود دارد مشکل بزرگتر می شود و هرچقدر کشورها بخواهند با وجود او کنار بیایند، خطر آن بیشتر می شود.